برخلاف هفته معمول هفتروزه، هفته پیوسته با چرخهای پنجروزه آغاز شد. هر روز با یک رنگ و یک نماد مشخص میشد. جمعیت به گروههایی تقسیم شده بود که هر گروه روز استراحت مخصوص خود را داشت.
به گزارش پردیس امروز به نقل از دنیای اقتصاد: در بازه ۱۹۴۰-۱۹۲۹، شوروی تعطیلات آخر هفته را حذف کرد. این کشور با ابداع بازههای کاری پنجروزه و تعطیلات چرخشی، بزرگترین شیفت کاری تاریخ را به اجرا درآورد که اهدافی چون مبارزه با خانواده و آیینهای مذهبی را دنبال میکرد. درنهایت پرونده این طرح به شکست ختم شد.
برای کارگران شهری اتحاد جماهیر شوروی، روز ۲۹ سپتامبر ۱۹۲۹ یکشنبهای عادی بود (روزی برای استراحت پس از شش روز کار) یکشنبه، پاداش پایان هفته بود؛ فرصتی برای دیدار خانواده، رفتن به کلیسا یا تمیزکاری خانه. اما از نگاه دولت شوروی به رهبری جوزف استالین، یکشنبهها تهدیدی واقعی برای ضربآهنگ شتابگرفته تولید صنعتی محسوب میشد. چراکه در یک روز از هر هفت روز هفته، ماشینها خاموش میشدند، بهرهوری به صفر میرسید و مردم به سوی چیزهایی بازمیگشتند که از نظر ایدئولوژیک ضدانقلاب تلقی میشدند، مانند زندگی خانوادگی یا عبادت مذهبی. در یکشنبه بعدی، دیگر خبری از این مکث جمعی نبود. به ۸۰ درصد نیروی کار گفته شد که سر کار بروند، و فقط ۲۰ درصد میتوانستند در خانه بمانند. هفته کاری هفتروزه معمول جای خود را به مفهومی جدید داد: نِپریریوفکا (nepreryvka) یا «هفته کاری پیوسته». این هفته پنجروزه بود، و روزهای استراحت در طول هفته به طور چرخشی میان کارگران توزیع میشد. طبق طرح اقتصاددان و سیاستمدار شوروی، یوری لارین، دیگر هیچگاه لازم نبود ماشینها متوقف شوند.
هدف از نپریریوفکا، دگرگون کردن مفهوم کار، انفجار بهرهوری و دشوارسازی عبادت مذهبی بود؛ اما در عمل، در همه این زمینهها شکست خورد. در سال ۱۹۳۱، این چرخه به ششروزه تغییر یافت. سرانجام، پس از ۱۱ سال آزمونوخطا، این پروژه در ژوئن ۱۹۴۰ متوقف شد.
تقویمهای هفته پیوسته
برخلاف هفته معمول هفتروزه، هفته پیوسته با چرخهای پنجروزه آغاز شد. هر روز با یک رنگ و یک نماد مشخص میشد. جمعیت به گروههایی تقسیم شده بود که هر گروه روز استراحت مخصوص خود را داشت. روزهای هفته که زمانی آشنا و مشخص بودند، کمکم از معنا تهی شدند. به جای آن، هر روز جدید با یک نماد سیاسی جایگزین شد: خوشه گندم، ستاره سرخ، داس و چکش، کتاب و کلاه نظامی بودِنووکا. تقویمهای آن دوره، روزها را با دایرههای رنگی نمایش میدادند؛ زرد، نارنجی، قرمز، بنفش و سبز. این دایرهها نشان میداد که چه روزی باید کار کنی و چه روزی میتوانی استراحت کنی. این تجربه، عظیمترین طرح شیفتکاری در تاریخ بشر بود، و البته یکی از ناموفقترینها.
با اینحال، از همان ابتدا صداهایی از نارضایتی در میان کارگران به گوش میرسید. نامههایی که در روزنامه رسمی حزب کمونیست، پراودا، منتشر شد، نشان میداد که نظام مرخصیهای پراکنده، هدف اصلی تعطیلات را از بین برده است. یکی از این نامهها مینویسد: «در خانه چه کاری از دست ما برمیآید وقتی همسرانمان در کارخانهاند، بچههایمان در مدرسهاند و کسی نمیتواند به دیدن ما بیاید؟ این دیگر تعطیلی نیست وقتی باید تنها آن را بگذرانی.» دیگری گله میکرد: «چطور باید کار کنیم وقتی مادر در یک روز، پدر در روزی دیگر، برادر در سومی و خودم در چهارمی مرخصی داریم؟»
دلیل ظاهری این تغییرات، اقتصادی بود. اما پیامدهای اجتماعیِ ناخواسته (مثل ناتوانی خانوادهها در گرد هم آمدن یا دشوار شدن انجام عبادات مذهبی) به نظر میرسد که از دید حکومت نهتنها مسئلهای نبودند، بلکه حتی مزیت محسوب میشدند. در یادداشتی از مورخ روس، ایوان ایوانوویچ شیتس، که اندکی پیش از آغاز این تغییرات نوشته شده، با لحنی انتقادی آمده است که نپریریوفکا، یکشنبهها و تمام اعیاد مذهبی مسیحی را از بین خواهد برد و مانع از آن خواهد شد که مردم در قالب گروههایی مانند اتحادیهها، انجمنهای سیاسی یا حتی خانوادهها گرد هم بیایند. درنهایت، او نوشت که هدف اصلی این سیاست، بیش از هر چیز، ایجاد توهمی از فرهنگِ کارِ فشرده و بیوقفه بود. هرچند مستندات مستقیمی از تاثیرات خانوادگی این طرح در دست نیست، اما رایج شده بود که مردم دوستان و آشنایان خود را در دفترچه تلفن براساس روز مرخصیشان با رنگ مشخصی علامتگذاری کنند تا بدانند با چه کسانی میتوانند وقت بگذرانند.
حذف روزهای استراحت مشترک
جامعهشناس اویاتار زِروبابل، نویسنده کتاب «دایره هفتروزه: تاریخ و معنای هفته» معتقد است که این اصلاح تقویمی، شاید ریشه در دیدگاه سنتی مارکسیستی علیه نهاد خانواده داشته باشد. از دید او، تضعیف انسجام خانوادگی احتمالا بخشی آگاهانه از دستورکار سیاسی آن زمان بود. زِروبابل توضیح میدهد که در نبود فناوری پیشرفته، این تقارن زمانی (یعنی اینکه من و تو همزمان کار کنیم و همزمان مرخص باشیم) همان چسبی است که جامعه را کنار هم نگه میدارد. در شورویِ آن زمان، چنین تقارنی وجود نداشت. هیچ روز استراحت مشترکی باقی نمانده بود. و در چنین فضایی، حکومت راحتتر میتوانست سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را اجرا کند.
با گذشت زمان و افزایش شکایات کارگران، اصلاحاتی برای همراستا کردن مرخصیهای اعضای خانواده آغاز شد. در مارس ۱۹۳۰، دولت شوروی شروع به پذیرش درخواستهایی کرد که براساس آن، اعضای یک خانواده میتوانستند روز استراحت مشترکی داشته باشند. این اقدام، نخستین گام از مجموعهای از اصلاحات کوچک بود که در تلاش برای کارآمد کردن آزمایش «هفته کاری بیوقفه» (نپریریوفکا) صورت گرفت.