مقاومت نسل قدیمی ورزش و حذف تدریجی زنان

به گزارش پردیس امروز، موضوع حضور زنان در مدیریت ورزش سال هاست محل بحث و چالش است. در حالی که تجربه و نفوذ نسل قدیمی ورزش سرمایه ای ارزشمند به شمار می آید، همین جایگاه گاهی به عاملی برای کند شدن مسیر تغییر و حذف تدریجی زنان از عرصه های مدیریتی بدل می شود.

مقاومت نسل قدیمی ورزش و حذف تدریجی زنان

نفوذ و جایگاه نسل قدیمی در ساختار ورزش

در ورزش ایران، نسل قدیمی یا همان چهره های باتجربه و شناخته شده، همواره نقشی تعیین کننده داشته اند. این افراد معمولا سال ها در میدان های ورزشی، چه به عنوان بازیکن و چه مربی، حضور داشته اند و به همین دلیل از جایگاهی ویژه نزد جامعه ورزشی برخوردارند. احترام به تجربه آن ها نه تنها در فرهنگ عمومی، بلکه در ساختار مدیریتی ورزش نیز به نوعی نهادینه شده است. بسیاری از این افراد با اتکا به سابقه و محبوبیت خود، به طور طبیعی به جایگاه های تصمیم گیری و مشاوره راه یافته اند؛ جایگاهی که گاه بیش از موقعیت های رسمی تاثیرگذار است.

نقش نسل قدیمی در ورزش را می توان شبیه به حافظان سنت دانست. آن ها در نگاه جامعه، نماد سال ها تلاش، فداکاری و سرمایه انسانی هستند. همین تصویر باعث شده که حضورشان در شوراها، کمیته ها و هیئت های ورزشی، نوعی پشتوانه مشروعیت به تصمیم ها ببخشد. حتی در مواردی، مدیران تازه وارد برای تثبیت موقعیت خود نیازمند جلب رضایت و حمایت همین چهره های قدیمی بوده اند.

اما این جایگاه ویژه همیشه جنبه مثبت نداشته است. هرچند حضور باتجربه ها می تواند ثبات و انتقال تجربه را تضمین کند، ولی گاهی به مانعی برای ورود نسل های جدید تبدیل می شود. نسل قدیمی معمولا با تکیه بر جایگاه خود در ساختار ورزش، به گونه ای عمل می کنند که مسیر تغییر یا تحول به کندی پیش برود. در چنین شرایطی، به ویژه زمانی که بحث حضور زنان در جایگاه های مدیریتی یا مشاوره ای مطرح می شود، نفوذ آن ها می تواند بیش از پیش برجسته گردد.

نکته مهم این است که نفوذ نسل قدیمی فقط از طریق مناصب رسمی اعمال نمی شود. شبکه های غیررسمی، روابط شخصی و سابقه های مشترک ورزشی، به آن ها قدرتی داده که گاه از قدرت قانونی فراتر می رود. این شبکه ها به گونه ای عمل می کنند که حضور هر عنصر تازه، به ویژه اگر از جنس متفاوت و خارج از دایره سنتی باشد، با نگاه انتقادی یا حتی مقاومتی روبه رو می شود.

از سوی دیگر، باید توجه داشت که این جایگاه و نفوذ، ریشه در احترام عمومی دارد. بسیاری از پیشکسوتان در ذهن ورزش دوستان، چهره هایی خاطره انگیز و ماندگارند و همین سرمایه اجتماعی به آن ها اجازه می دهد همچنان نقش آفرینی کنند. بنابراین هرگونه تغییر یا ورود نیروی تازه، بدون درنظر گرفتن جایگاه این افراد، با ریسک بالایی همراه است.

در نهایت، نسل قدیمی در ساختار ورزش ایران نه تنها نماد تجربه و پشتوانه تاریخی هستند، بلکه در عمل تبدیل به یکی از مراکز قدرت شده اند. قدرتی که در کنار جنبه های مثبت، گاه به سد راه نوآوری و تنوع از جمله حضور زنان در جایگاه های مدیریتی و مشاوره ای بدل می شود.

مقاومت در برابر حضور زنان؛ نگرانی یا محافظه کاری؟

وقتی بحث حضور زنان در مدیریت یا سمت های مشاوره ای و تصمیم سازی ورزشی مطرح می شود، نخستین واکنش از سوی بخشی از نسل قدیمی ورزش، مقاومت است. این مقاومت را نمی توان یک دست و یک علت دانست. در حقیقت، ریشه های آن ترکیبی از نگرانی های روانی، اجتماعی و در عین حال نوعی محافظه کاری است که در طول سال ها در ساختار ورزش رسوب کرده است.

از یک سو، برخی پیشکسوتان واقعا نگران اند که ورود زنان به عرصه های مدیریتی بتواند نظم سنتی و تجربه محور ورزش را دستخوش تغییر کند. آن ها تصور می کنند که زنان، به دلیل نداشتن حضور طولانی در برخی بخش های اجرایی یا تصمیم گیری ورزشی، ممکن است نتوانند همان سطح از اقتدار یا مدیریت روابط پیچیده را داشته باشند. این نگاه، هرچند بر پایه کلیشه های قدیمی شکل گرفته، اما همچنان در لایه های مختلف ساختار ورزشی وجود دارد و خود را به شکل نوعی احتیاط یا تردید نشان می دهد.

از سوی دیگر، نمی توان نقش محافظه کاری را نادیده گرفت. محافظه کاری نسل قدیمی بیش از آنکه به توانایی زنان مربوط باشد، ریشه در ترس از تغییر دارد. بسیاری از آن ها سال ها با قواعد خاصی زیسته اند، شبکه های ورزشی شان را بر همان اساس شکل داده اند و حالا ورود زنان، حتی اگر با توانمندی بالا همراه باشد، به معنای تغییر در معادلات تثبیت شده تلقی می شود. برای بخشی از این نسل، تغییر برابر است با از دست دادن کنترل یا حتی کاهش نفوذ. طبیعی است که در چنین شرایطی، مقاومت به یک واکنش غریزی بدل شود.

نکته دیگر این است که مقاومت در برابر زنان در عرصه ورزش، همیشه آشکار و مستقیم بیان نمی شود. گاهی به شکل طرح پرسش های مداوم درباره آمادگی یا تجربه زنان است، گاهی در قالب به تأخیر انداختن انتصاب ها و گاهی هم در قالب ارجاع به سنت و ارزش های گذشته. این روش ها باعث می شود مقاومت، چهره ای نرم و غیرمستقیم پیدا کند، اما نتیجه نهایی یکی است: کند شدن روند ورود زنان به مدیریت.

البته باید در نظر داشت که همه این مقاومت ها از سر تعصب یا مخالفت شخصی نیست. بخشی از آن ناشی از دغدغه های واقعی است. نسل قدیمی نگران است که تغییرات سریع، به ویژه در حوزه ای حساس و پرچالش مثل ورزش، به بی ثباتی منجر شود. آن ها با تجربه سال ها فراز و نشیب، به نوعی باور رسیده اند که هر تغییر بنیادینی باید با احتیاط کامل صورت گیرد. این نگاه، اگرچه منطقی به نظر می رسد، اما در عمل به ابزاری برای به تعویق انداختن نقش آفرینی زنان بدل شده است.

به این ترتیب، مقاومت در برابر زنان را می توان ترکیبی از دو عامل دانست، نگرانی از ناشناخته ها و محافظه کاری در برابر تغییر. این ترکیب است که باعث می شود حتی در جایی که زنان توانایی خود را ثابت کرده اند، همچنان با تردید و پرسشگری مداوم روبه رو شوند.

پیامدها و راه برون رفت

مقاومت نسل قدیمی ورزش در برابر حضور زنان، صرفا یک اختلاف نسلی یا کشمکش محدود نیست، پیامدهای آن دامنه ای وسیع دارد که هم به زیان زنان تمام می شود و هم به زیان خود ساختار ورزش. وقتی زنان از مسیرهای مدیریتی یا حتی مشاوره ای کنار گذاشته می شوند، نیمی از ظرفیت نیروی انسانی جامعه عملا بلااستفاده می ماند. این حذف تدریجی، به مرور سبب می شود ورزش کشور از بخشی از توان فکری و مدیریتی بی بهره بماند، توانایی هایی که می توانند در ارتقای برنامه ریزی، مدیریت منابع و حتی ایجاد انگیزه در نسل جوان نقش آفرینی کنند.

پیامد دیگر، تضعیف روحیه در میان زنان ورزشکار و فعالان حوزه ورزش است. وقتی فردی سال ها در میدان یا پشت صحنه ورزش تلاش می کند اما می بیند مسیر رشد مدیریتی برایش مسدود است، طبیعی است که احساس بی انگیزگی یا حتی بی عدالتی پیدا کند. این احساس، به تدریج بر مشارکت زنان در سطوح مختلف تاثیر می گذارد و چرخه ای از انفعال به وجود می آورد. در چنین فضایی، ورزش به جای آنکه به بستری برای ارتقای اجتماعی زنان بدل شود، به عرصه ای محدودکننده تبدیل می شود.

از منظر کلان تر، تداوم این وضعیت می تواند به رکود مدیریتی در ورزش منجر شود. وقتی مدیریت در دایره ای بسته و محدود باقی می ماند و از ورود دیدگاه های تازه پرهیز می شود، نوآوری و پویایی به حاشیه می رود. ورزش، برخلاف بسیاری از حوزه ها، نیازمند تحرک و ایده های جدید است، از نحوه جذب مخاطب و هوادار تا مدیریت مالی باشگاه ها و توسعه همگانی ورزش. کنار گذاشتن زنان به معنای بستن یکی از مسیرهای ورود این ایده های نو است.

راه برون رفت چیست؟
نخستین گام، گفت وگوی بین نسل هاست. پیشکسوتان و نسل قدیمی ورزش باید احساس کنند که تجربه آن ها نادیده گرفته نمی شود. برعکس، باید به آنان این اطمینان داده شود که ورود زنان نه به معنای حذف گذشته، بلکه ادامه مسیر با ترکیب تجربه و نوآوری است. ایجاد کارگروه ها و شوراهایی که در آن پیشکسوتان و مدیران زن در کنار یکدیگر نقش داشته باشند، می تواند آغازگر این تعامل باشد.

دومین راهکار، تقویت شایستگی محوری است. هرچه معیارها شفاف تر و بر اساس توانایی ها باشد، امکان مقاومت کمتر می شود. وقتی انتخاب زنان برای مسئولیت ها بر پایه رزومه و مهارت ها انجام شود، فضا برای مخالفت های سنتی تنگ تر خواهد شد.

سومین مسیر، فرهنگ سازی در بدنه ورزش است. باید با تکیه بر رسانه ها، دانشگاه ها و حتی خود باشگاه ها، این باور تقویت شود که حضور زنان در سطوح مدیریتی یک تهدید نیست، بلکه فرصتی برای توسعه است. در این مسیر، روایت های موفق از زنانی که توانسته اند در حوزه های مختلف ورزشی تاثیرگذار باشند، می تواند الهام بخش باشد.

در نهایت، عبور از این وضعیت نیازمند صبر و تدبیر است. مقاومت نسل قدیمی، یک شبه از بین نخواهد رفت. اما اگر با احترام به تجربه آنان، همراه با پافشاری بر حقوق و توانمندی های زنان، مسیر گفت وگو و تعامل باز بماند، می توان امیدوار بود که ورزش به تدریج به فضایی تبدیل شود که در آن، سنت و نوآوری، تجربه و تغییر، و مردان و زنان در کنار هم، به شکوفایی آن کمک کنند.

بر چسب ها

اخبار مرتبط

چند رسانه ای

آخرین اخبار