میلاد میرخسروی؛

سرنوشت کار در عصر پس از هوش مصنوعی

به گزارش پردیس امروز و به قلم میلاد میرخسروی، موج تازه ای از تحولات شغلی در سراسر جهان در حال شکل گیری است؛ موجی که این بار نه از بحران های اقتصادی یا تغییرات سیاسی، بلکه از پیشرفت شتابان هوش مصنوعی سرچشمه می گیرد. فناوری هایی که زمانی صرفا ابزاری برای تحلیل داده ها بودند، حالا به مرحله ای رسیدند که می توانند محتوا تولید کنند، مذاکره انجام دهند، تصمیم گیری کنند و حتی بخشی از کارهای خلاقانه را بر عهده بگیرند. پرسش اصلی این است که در این آینده نزدیک، سرنوشت مشاغل انسانی چه خواهد شد و آیا ما آماده این تغییرات هستیم یا خیر.

وقتی ماشین ها به همکار ما تبدیل می شوند

انقلاب صنعتی چهارم که سال ها پیش در محافل دانشگاهی و اقتصادی مطرح می شد، حالا در قالب هوش مصنوعی به مرحله ای رسیده که دیگر نمی توان آن را صرفا یک فناوری نوظهور دانست. اگر اتوماسیون صنعتی با جایگزینی نیروی بدنی انسان آغاز شد، امروز هوش مصنوعی در حال تصرف بخش هایی از کار فکری ماست. این فناوری نه تنها قادر است انبوه داده ها را در چند ثانیه تحلیل کند، بلکه می تواند گزارش بنویسد، تصویر خلق کند، قرارداد حقوقی تنظیم کند و حتی نقش یک مشاور کسب وکار را ایفا کند.

تاثیر این تغییرات محدود به بخش فناوری یا صنایع پیشرفته نیست. از مترجمان و طراحان گرفته تا تحلیلگران مالی و حتی پزشکان، همگی شاهد ورود رقیب یا شریک جدیدی هستند که هیچ خستگی، تعطیلات یا نیاز به استراحت ندارد. این تغییرات آرام و تدریجی پیش می روند، اما اثرشان در ساختار اقتصاد جهانی شبیه یک زمین لرزه خاموش است. در بسیاری از صنایع، وظایفی که زمانی به تجربه و تخصص سال ها کار نیاز داشت، حالا به کمک یک الگوریتم در چند دقیقه انجام می شود.

طبق گزارشی که سال ۲۰۲۴ توسط مؤسسه مک کینزی منتشر شد، حدود ۳۰ درصد وظایف در مشاغل فعلی، بالقوه قابل خودکارسازی توسط فناوری های هوش مصنوعی و یادگیری ماشین هستند. این عدد، اگرچه به معنای حذف یک سوم مشاغل نیست، اما نشان دهنده بازتعریف گسترده نقش ها و وظایف در محیط کار است.

مهارت هایی که ارزشمند می مانند

با وجود این موج بی سابقه ، هنوز بخش هایی از کار انسانی وجود دارد که هوش مصنوعی نتوانسته و شاید هرگز نتواند جایگزین آن شود. توانایی قضاوت اخلاقی، خلاقیت ناب، مدیریت بحران های غیرقابل پیش بینی و ایجاد ارتباط انسانی عمیق، حوزه هایی هستند که ارزششان حتی بیشتر هم می شود. یک مدیر فروش که می تواند روابط بلندمدت و اعتماد میان مشتریان را حفظ کند، یا یک طراح که ایده ای خلاقانه و غیرمنتظره خلق می کند، نمونه هایی از نقش هایی هستند که به سختی توسط الگوریتم ها تکرار می شوند.

اما این به معنای مصونیت کامل این حوزه ها نیست. در واقع، بخش زیادی از مشاغل خلاق هم با ورود هوش مصنوعی تغییر شکل خواهند داد. هنرمندان، نویسندگان، یا طراحانی که بتوانند با این ابزارها همکاری کنند، تولید خود را چند برابر خواهند کرد و کسانی که از فناوری دوری کنند، به سرعت از بازار کنار می روند. این همان جایی است که مفهوم سواد فناوری از یک مزیت رقابتی به یک ضرورت شغلی تبدیل می شود.

آنچه این دوره را با تمام تحولات صنعتی پیشین متفاوت می کند، سرعت بی سابقه آن است. در انقلاب صنعتی، تغییرات ممکن بود دهه ها طول بکشد و نسل های مختلف فرصت انطباق داشتند. اما امروز، یک فناوری جدید ظرف چند ماه می تواند شیوه کار یک صنعت کامل را متحول کند. برای مثال، تنها در یک سال پس از معرفی مدل های زبانی پیشرفته، بخش بزرگی از شرکت های تولید محتوا، پشتیبانی مشتری و حتی تحلیل مالی، فرآیندهای خود را بازطراحی کردند.

این سرعت باعث شده دوره بازآموزی یا یادگیری مهارت جدید بسیار کوتاه تر شود. در گذشته، فردی که شغلش از بین می رفت، می توانست طی چند سال آموزش ببیند و وارد حوزه ای جدید شود. اما اکنون این زمان ممکن است به چند ماه یا حتی چند هفته کاهش پیدا کند. این فشار، نه تنها بر افراد، بلکه بر سیستم های آموزشی و سیاست گذاران نیز وارد می شود.

فرصت ها در دل تغییرات

همان طور که ماشین های بخار باعث تولد کارخانه ها شدند و اینترنت میلیون ها شغل دیجیتال خلق کرد، هوش مصنوعی هم بستر مشاغل جدیدی را فراهم می کند. متخصصان امنیت داده، مربیان هوش مصنوعی، طراحان تجربه کاربری برای سیستم های هوشمند، مهندسان اخلاق فناوری و حتی تحلیلگران سوگیری الگوریتمی، تنها بخشی از این فهرست اند.

یک مثال عینی در ارتباط با نقش مربی مدل زبانی است که پیش تر وجود نداشت. این افراد وظیفه دارند داده های آموزشی را برای هوش مصنوعی انتخاب و اصلاح کنند تا عملکرد آن دقیق تر و عادلانه تر شود یا مشاور پیاده سازی هوش مصنوعی که به کسب وکارها کمک می کند تا فرایندهایشان را با کمترین ریسک و بیشترین بهره وری خودکار کنند.

با این حال، بهره برداری از این فرصت ها نیازمند آن است که زیرساخت های آموزشی و حمایتی متناسب با سرعت تغییرات تقویت شود. کشورهایی که بتوانند مسیر یادگیری مادام العمر را برای شهروندان خود فراهم کنند، شانس بیشتری در حفظ رقابت پذیری خواهند داشت.

آینده کار در عصر پس از هوش مصنوعی نه یک مسیر از پیش تعیین شده است و نه نتیجه صرف پیشرفت فناوری. انتخاب های ما، از سیاست های آموزشی گرفته تا نحوه تنظیم قوانین مربوط به استفاده از هوش مصنوعی، تعیین می کند که این تحول بیشتر به سود چه کسانی تمام شود. اگر این تغییرات بدون برنامه ریزی و سرمایه گذاری در مهارت آموزی رخ دهند، شکاف میان گروه های مختلف نیروی کار عمیق تر خواهد شد و نابرابری اقتصادی گسترش می یابد.

در مقابل، اگر از این فناوری برای توانمندسازی کارگران، افزایش بهره وری و ایجاد مسیرهای شغلی جدید استفاده شود، هوش مصنوعی می تواند به ابزاری برای رشد اقتصادی و بهبود کیفیت زندگی تبدیل شود. به بیان دیگر، آینده کار با هوش مصنوعی نه فقط به پیشرفت ماشین ها، بلکه به سرعت و کیفیت سازگاری ما با این واقعیت جدید وابسته است.

بر چسب ها

اخبار مرتبط

چند رسانه ای

آخرین اخبار