دوست و دشمن ابدی در سیاست وجود ندارد

دعوت از ملک سلمان برای سفر به تهران و چند درسی که باید آموخت؟

اگر زمانی ملک سلمان و ولیعهد عربستان سعودی در مقام دشمن معرفی شده‌اند، خیلی زودتر از تصورات می‌توانند میهمان ویژه باشند. میهمانانی که شاید فرش قرمز پهن کردن برای آن‌ها، مهم‌تر از سفر هر مقام سیاسی دیگری باشد. اگر روزی بن سلمان به عنوان آقای اره معرفی می‌شود، شاید در آینده نزدیک یکی از میهمانان خاص حاضر در تهران باشد. این از ظرافت‌های خاص عالم سیاست است که محمد بن سلمان از یک دشمن می‌تواند به کانون سرمایه‌گذاری خارجی در ایران تبدیل شود

 پس از هفت سال قطع مناسبات دیپلماتیک و تنش حداکثری، شاید خوش‌بین‌ترین ناظران سیاسی نیز ماه عسل جاری بر روابط ایران و عربستان را باور نداشتند. زمانی که در ۱۰ مارس ۲۰۲۳ (۱۹ اسفند ۱۴۰۱) علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی و «مساعد بن‌محمد العیبان» مشاور امنیت ملی عربستان سعودی در پکن، توافق برای از سرگیری مناسبات را امضا کردند، کم‌تر کسی تصور می‌کرد روند تنش‌زدایی میان دو کشور با چنین سرعتی پیش برود.

به گزارش فرارو، پس از چند نوبت گفت‌وگوی میان وزاری خارجه دو کشور، اخیرا حسین امیر عبداللهیان سکاندار دستگاه دیپلماسی کشورمان از تبادل دعوت‌نامه برای انجام سفر مقام‌های ارشد دو کشور سخن به میان آورده است. امیرعبداللهیان در گفتگو با شبکه الجزیره تاکید کرده، پادشاه عربستان برای ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران دعوتنامه فرستاد و از او خواست که عربستان سفر کند، ما نیز دعوتنامه مشابهی برای پادشاه عربستان ارسال خواهیم کرد.

دعوت‌نامه برای تبادل سفر میان سران دو کشور در شرایطی صورت می‌گیرد که اغلب ناظران سیاسی در خوش‌بینانه‌ترین حالت، بازگشایی سفارت‌خانه‌ها را در پیش‌بینی می‌کردند. غالب تصورات این بود که تنش‌زدایی زمان‌بر خواهد بود و در کوتاه مدت دیداری میان سران دو کشور صورت نخواهد گرفت. فراتر از این موضوع، مساله مهم این است که رسیدن مناسبات دو کشور از دشمنی تمام‌عیار به تنش‌زدایی در سطح تبادل دعوتنامه میان سران دو کشور، چه درس‌هایی در درون خود دارد؟

به روایت دیگر، آن‌چه اهمیت دارد بازخوانی تغییر در مناسبات ایران با عربستان، از امکان وقوع درگیری نظامی تا دعوت از ملک سلمان برای سفر به تهران است. این تغییر رویه در درون خود می‌تواند هم‌چون راهنمایی برای سیاست‌گذاری در دستگاه دیپلماسی ایران در آینده باشد. از همین جهت، می‌توان به پنج درس مهم این رخداد اشاره کرد:

نخست) دوست و دشمن ابدی در سیاست وجود ندارد

مهم‌ترین و شاید عیان‌ترین درس ماجرای تنش‌زدایی ایران و عربستان می‌تواند تکرار همان قاعده سنتی «دوست و دشمن ابدی وجود نداشتن در عالم سیاست» باشد. طی سال‌های بعد از ۱۳۹۴ برخی از جریان‌ها و رسانه‌ها چنان بر طبل ضدیت با ریاض می‌کوبیدند که انگار دیگر فردایی وجود نخواهد داشت. آن‌ها فراموش کرده بودند که نباید پل‌های پشت‌سرشان را خراب کنند و همواره روزنه‌ای برای صلح باقی بماند.

برخی از رسانه‌ها چنان عربستان و حاکمان آن را به عنوان دشمن مورد خطاب قرار می‌دادند که گویی تنش میان دو کشور دائمی خواهد بود و تنها مسیر پیش‌رو ورود به یک جنگ بزرگ با این کشور خواهد بود. تصمیم مناسب و مثبت استراتژیست‌های سیاست خارجی کشورمان برای تنش‌زدایی با عربستان، به وضوح این قاعده ر ا بار دیگر ثبات کرد که در دنیای سیاست هیچ دوستی و دشمنی‌ای ابدی نخواهد بود.

اگر زمانی ملک سلمان و ولیعهد عربستان سعودی در مقام دشمن معرفی شده‌اند، خیلی زودتر از تصورات می‌توانند میهمان ویژه باشند. میهمانانی که شاید فرش قرمز پهن کردن برای آن‌ها، مهم‌تر از سفر هر مقام سیاسی دیگری باشد. اگر روزی بن سلمان به عنوان آقای اره معرفی می‌شود، شاید در آینده نزدیک یکی از میهمانان خاص حاضر در تهران باشد. این از ظرافت‌های خاص عالم سیاست است که محمد بن سلمان از یک دشمن می‌تواند به کانون سرمایه‌گذاری خارجی در ایران تبدیل شود. این داستان به وضوح این درس را در درون خود دارد که در آینده تصمیم‌گیرندگان دستگاه دیپلماسی همواره جانب احتیاط را در موضع‌گیری‌ها و مدیریت سطح تنش‌ها رعایت کنند.

دوم) ضرورت پایین آوردن هزینه‌های تنش‌افروزی و تنش‌زدایی در عرصه سیاست خارجی

یکی از پیامد‌های جدی افراط در کوبیدن بر طبل تنش‌افروزی، هزینه‌تراش شدن روی دیگر ماجرا، یعنی تنش‌زدایی است. زمانی که در کشور تمامی ساز‌ها در راستای اهریمن‌سازی از یک بازیگر رقیب کوک می‌شود، چرخش در مسیر صلح در همان موضوع، هزینه‌های خاص و غیرضروری را به همراه دارد. شاید این پرسش از سوی افکار عمومی داخلی مطرح شود، که چه شد آن هم کوبیدن بر طبل ضدیت با آل سعود؟ چگونه است که ملک سلمان از یک دشمن به میهمان ویژه در تهران تبدیل می‌شود؟

این گزاره همزمان با این که غیرمنطقی به نظر می‌رسد می‌توان حقانیت داشته باشد. بر حق است از این جهت که بازنمایی‌ای نادرست و هزینه‌ساز از ماجرا صورت گرفته. زمانی که یک تنش در حوزه سیاست خارجی در مقام موضوعی حیثیتی بازنمایی می‌شود، مسیر حل آن دشوار خواهد شد. به زبان ساده‌تر حیثیتی‌کردن مسائل در حوزه تنش با یک بازیگر خارجی، موجب خواهد شد که هر گونه تعامل و نرمش برای تنش‌زدایی، در مقام یک شکست بازنمایی شود.

در صورتی که از ابتدای امر مقام‌های تصمیم‌گیرنده در حوزه سیاست خارجی، تنش را در مقام رویکردی رسمی و منطقی دنبال کنند، گره‌گشایی از بحران و تنش نیز در مقام شکست مورد بازخوانی قرار می‌گیرد. سفر ملک سلمان به تهران، به غایت درجه پر اهمیت بوده و می‌تواند تاثیرات مثبتی داشته باشد، اما این‌که چنین سفری از سوی افکار عمومی همانند عقب‌نشینی مورد بازخوانی قرار گیرد، نشان‌دهنده نادرست بودن و هزینه‌تراش بودن تصمیمات سابق در دستگاه دیپلماسی است. برای این مسئولان این ضرورت وجود دارد که مسائل مهم حوزه سیاست خارجی به مقوله‌های حیثیتی تبدیل نکنند.

سوم) اولویت دادن زبان دیپلماسی بر تصمیمات احساسی در عرصه سیاست خارجی

طی سال‌های بعد از ۱۳۹۴ (بعد از قطع مناسبات دیپلماتیک دو کشور) بار‌ها شاهد بوده‌ایم که از عربستان همچون رژیمی منفور، ضدایرانی، سرسپرده استکبار جهانی، ننگ جوامع اسلامی، خائن به امت اسلامی و… یاد شده است. الفاظی وارد حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی ایران شده‌اند که هیچ‌گونه تناسبی با زبان رسمی دیپلماسی ندارند.

در حالی‌که این رویکرد بیشتر از سوی رسانه‌ها، افراد و جریان‌های خارج از وزارت خارجه به کار گرفته شده، دامنه تاثیرات آن بر حوزه دیپلماسی به وضوح قابل لمس بوده است. به کار بردن الفاظ غیر دیپلماتیک و احساسی طی سال‌های گذشته بار‌ها موجب تنش لفظی میان مقام‌های وزارت خارجه دو کشور نیز شده بود.

حالا که مناسبات دو کشور روی ریل تنش‌زدایی قرار گرفته، تصمیمات و موضع‌گیری‌های احساسی همچون پتکی بزرگ بر آینده مناسبات میان دو کشور سنگینی می‌کند. حتی این رویه نادرست تا حدود زیادی می‌تواند زمینه‌ساز بی‌اعتمادی و برداشتن گام‌های محتاطانه از سوی دو طرف نیز باشد.

چهارم) هم‌راستایی منافع ملی با رویکرد تعامل‌گرایانه نه ستیزه‌جویی

سرعت بالای تنش‌زدایی میان ایران و عربستان، بار دیگر این قاعده را اثبات می‌کند که از درون تعامل و صلح به مراتب فرصت‌های بیشتری برای کشورمان کسب خواهد شد. تاریخ نشان داده که هیچ‌گاه منافع ملی ایران با تنش‌افروزی و ستیز هم‌راستا نبوده است. تمامی شواهد نشان‌گر آن هستند، حمله به سفارتخانه‌های خارجی در سال‌های بعد از انقلاب همواره همراه با تحمیل هزینه‌های گزاف بر کشور بوده و در تضاد با منافع ملی کشور قرار داشته است.

حمله خودسر‌ها به سفارت‌خانه‌های خارجی طی دهه‌های گذشته، فارغ از هزینه‌تراشی و تحمیل فشار‌های گزاف بر کشورمان تا کنون برآیندی را به همراه نداشته است. این قاعده در منطقه خاورمیانه نیز بیش از بیش مصداق داشته است. بحران و تنش در منطقه، همواره علیه منافع ملی و با کم‌ترین دستاورد برای کشورمان همراه بوده است. در مقابل، همواره کاهش تنش و ثبات، در بهبود جایگاه و تقویت جایگاه ایران در سطح جهانی موثر بوده است.

پنجم) ضرورت بازنگری در مواجهه با تندرو‌های دردسرآفرین در داخل

گسترش سطح تنش‌زدایی میان تهران با ریاض، به ویژه تبادل دعوت نامه برای سفر روسای دو کشور، یک آموخته مهم دیگر هم دارد که آن‌هم عبارتست از: ضرورت مراقبت از تندروی و تندرو‌ها در داخل است. جریانی که با شعار پاک کردن ننگ رابطه با آل سعود از ایران اسلامی، هفت سال هزینه بر کشور تحمیل کردند. هفت سال کشور وارد یک درگیری ناخواسته با کشوری مسلمان و مهم در منطقه شد، بدون آن‌که دستاوردی نیز داشته باشد.

طی سال‌های گذشته حتی از سوی مقام‌های رسمی دولت نیز انتقاداتی جدی نسبت به جریان‌ها و افرادی که فراتر از اراده عمومی و رسمی به سفارت خانه‌ها حمله می‌کنند، مطرح شده است. تندروی در هر حالت آن قابل نکوهش و مظنون است. تندروی چه در قالب ضدیت با غرب یا در قالب نزدیکی به غرب، قابل نقد خواهد بود. این‌که یک جریان خود را سینه چاک در گرایش به یک باور نشان داده و هزینه‌های گزاف را بر کشور تحمیل کند، ضروریست محدود شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بر چسب ها

اخبار مرتبط

چند رسانه ای

آخرین اخبار