گزارش پردیس امروز به نقل از خبرگزاری فارس:
۲۵ مهر سال ۱۳۰۶ شمسی، مجلس شورای ملی امتیاز فعالیتهای باستانیشناسی در ایران توسط فرانسویها را لغو کرد. پیشاز آن فرانسویها با این امتیازِ انحصاریِ باقیمانده از عهد ناصری در ایران چه میکردند که در نهایت مجلس آن را «لغو» کرد؟
در دوره ناصرالدین قاجار گاه و بیگاه خارجیها میآمدند ایران برای کاوشهای باستانی و ناصرالدین هم به این اکتشافات و البته طلا و جواهراتی که گاهی از زیر خاک بیرون میآمد، علاقهمند شد و همین علاقه، خسارتی به آثار باستانی ایران زد آن سرش ناپیدا!
ماجرا از این قرار بود که فرانسویها زرنگی کردند و آمدند پیش ناصرالدین و ۱۰ هزار تومان دادند و در سال ۱۲۷۴ شمسی یک قرارداد با او امضاء کردند که نامش «امتیاز حفریات کل ایران» بود و از جمله مفادش اینکه قرار شد هر چه اشیاء نفیس از جنس طلا یا نقره یا جواهرات یافت شود، متعلق به دولت ایران باشد و اگر دولت فرانسه بخواهد، نصف آن را به قیمت عادلانه بخرد و برای خرید نصف دیگر هم حقتقدم داشته باشد. یعنی انگار که گنج یافته باشند و بخواهند بفروشند!
قسمت تلخ ماجرا هم اینکه: «از حجازى و مجسمه و خطوط هر چه یافت شود میتواند نقشه و قالب آن را بردارند و آنچه پیدا شود نصف آن مال دولت فرانسه خواهد بود». کمی بعد ناصرالدین مُرد و مظفرالدین آمد و بلای بزرگتر نازل شد!
آثار باستانی شوش، مالِ فرانسه!
فرانسویها آثار باستانی ایران را کشف میکردند و درباریان و شاه قاجار هم آنها را به چشم ثروت مفت و مجانی نگاه میکردند و خوشحال بودند و راضی بودند از فرانسویها. در تاریخ هم مشهور است که مظفرالدین را در سفر فرنگ به موزه لوور بردند ولی در بازدید از سالن مخصوص ایران برنامهای ریختند تا وی جواهرات و اشیاء طلایی کشفشده در ایران را نبیند که مبادا ناراحت نشود و به جایش سفالینهها و خطوط و نقاشیها را نشان دادند که خوشش بیاید.
اینطوری مظفرالدین خوشحال شد که ایران هم در مهد تمدن غرب برای خودش آثار باستانی قابلِ نمایش دارد و فرانسویها هم امتیازنامه تکمیلی را از مظفرالدین گرفتند و امتیاز انحصاری قبلی، دائمی و ابدی! شد و امتیازات بیشتری هم گرفتند و از جمله اینکه: «دولت فرانسه متعهد است که هر گاه اسباب طلا و نقره کشف شود به وزن آن باید پول طلا و نقره تحویل خزانه دولتى ایران بنمایند و تمام باقى اشیاء به دو قسمت مابین این دو مملکت تقسیم شود. مگر آنهایی که در حوالى شوش پیدا شده است بدون خسارت تعلق به دولت فرانسه دارد». اینطوری بود که باستانشناسان فرانسوی افتادند به جان آثار باستانی ایران و موزه لوور آباد شد!
اول «مارسل دیولافوا» و همسرش «جین دیولافوا» به ایران آمدند و بعد «ژاک دو مورگان» و بعد هم دیگران و «دو مورگان ۴ سال در شوش به کاوشهای باستانشناسی پرداخت و ۱۲۰۰ کارگر را به کار گرفت. یافتههای او که ۵۰۰۰ اثر باستانی بود در ۱۸۳ بسته به پاریس فرستاده شد و در سالن ایران موزه لوور جای داده شد»
عاقبت کار هم این شد که: «در بخش ایرانی موزه لوور شمشیرهایی از طلا و نقره متعلق به عصر دیلمیان و ساسانیان، ظروف غذاخوری ساسانیان، هزاران قطعه و وسیله طلا و نقره و برنز متعلق به آشپزخانه، لوازم کشاورزی، صنعتی و قالیبافی و پولهای رایج، مهرها، ظروف شرابخوری، گردنبند و دیگر کالاهای عتیقه و زیرخاکی ریز و درشت متعلق به ادوار هخامنشی، اشکانی، ساسانی و حتی دورههای قبل از آن دیده میشود. خیلی از قطعات موجود مربوط به صدها سال قبل از میلاد مسیح است. کتیبهها، سنگنبشتهها، وسایل آرایشی، شمعدان، قلمدان، ظروف میوهخوری و تنور نانپزی همراه با مجسمههایی از ملکههای حکومتهای باستانی ایران، رسمالخطهای میخی و خطوط رایج قبل از آن که بر سطوح سنگی منقوش است، در موزه لوور دیده میشود».
بعدش بهتر شد؟!
فرانسویها تا آخر دوره قاجار در ایران کاوشهای باستانی انجام میدادند ولی از اوایل قرن حاضر حساسیت درباره این کاوشها بیشتر شد و ازجمله اینکه در سال ۱۳۰۳ روزنامهای گزارش داد: «دولت فرانسه هر سال یکصدهزار فرانک هزینه صرف تأمین حقوق ۵۰۰ کارگر میکند که برای فرانسویها در اراضی منطقه شوش به کار حفاری جهت کشف آثار و اشیاء عتیقه مشغول هستند… نبود مفتش در موقع اینگونه حفاریها سبب ازدسترفتن بسیاری از اشیاء عتیقه و ازجمله مسکوکات طلا و نقره میشود».
اینطوری شد که در نهایت مجلس شورای ملی امتیاز انحصاری فرانسه را باطل کرد و البته بهتر نشد؛ پس از آن در دوره پهلوی اول کار افتاد دست آمریکاییها و موزههای آمریکا ازجمله موزه متروپولیتن نیویورک با آثار باستانی ایران، آباد شدند.
منبع خبر: خبرگزاری فارس