به گزارش پردیس امروز، رضا نصری در گفت وگو با ایسنا در پاسخ به این سووال که باتوجه به مشخص شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری و آغاز بررسی های رییسجمهور منتخب برای انتخاب و معرفی اعضای کابینه خود، فکر می کنید فردی که به عنوان وزیر خارجه انتخاب می شود باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟ گفت: ایران در سالهای پیشِ رو با چالشهای فراوانی روبرو خواهد بود. طبیعتاً، وزیر امور خارجه بعدی باید توانایی مقابله با آن چالشها را داشته باشد.
وی افزود :اولین چالش موضوع احیای برجام و مسئلهٔ لغو تحریمها است. اگر به هر دلیل مذاکرات وین شکست بخورد، قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل، تحریمهای اتحادیه اروپا و حتی تحریمهای خارج از این چارچوبها در سطوح ملی – در کنار تحریمهای یکجانبهٔ کنونی آمریکا – علیه ایران احیا خواهد شد و این وضعیت در کوتاهمدت تهدیدات جدی و فراوانی برای دولت بعدی ایجاد خواهد کرد. در واقع، در این صورت آقای رئیسی مجبور خواهد شد کشور را در شرایط بسیار سخت اقتصادی و اجتماعی – زیر سایه سنگین شورای امنیت و تهدیدات امنیتی مرتبط با قرار گرفتن مجدد پرونده کشور ذیل فصل هفتم منشور – اداره کند. چالشهایی از قبیل اپیدمی کرونا – که تاثیرات سنگین آن بر اقتصاد به تدریج نمایان خواهد شد – و معضلات منطقهای از قبیل موج جدید احتمالی پناهجویان افغانستان به سمت ایران نیز به دشواریهای پیشرو اضافه خواهد کرد. در نتیجه، در وهله اول، بسیار مهم است وزیر امور خارجه بعدی اولاً باید به ضرورت لغو تحریمها اعتقاد داشته باشد، به اهمیت حفظ برجام واقف باشد، بر ظرافتهای متن و جزئیات فنی آن تسلط کامل داشته باشد، از جزئیات مذاکرات با خبر باشد و بتواند برای احیا یا حفظ برجام با طرف مقابل به یک تعامل سازنده و مستمر – دستِ کم تا چهار سال آینده و زمان انقضاء برخی از مهمترین محدودیتها – دست یابد.
وزیر امور خارجه آتی باید رویکردی عملگرایانه و نه شعاری نسبت به چالش های پیش روی کشور داشته باشد
این کارشناس ارشد مسائل بین الملل ادامه داد :در این راستا، او باید از تهدیدات بالقوهٔ شورای امنیت و مخاطرات و آسیبهای ناشی از اجماعسازی علیه کشور درک و ارزیابی درستی داشته باشد و رویکردی عملگرایانه – و نه شعاری – نسبت به این چالشها داشته باشد. ضمن اینکه او باید از اعتبار بینالمللی و دانش لازم برای پیشبُرد مذاکرات بینالمللی و منطقهای با همسایهها – احیاناً در چارچوبی مشابه چارچوب «طرح صلح هرمز» – بهرهمند باشد تا بتواند این فرایند طولانی و زمانبر را به خوبی مدیریت کند.
اگر وزیر امور خارجه بعدی رویکردی «ضد تحریم و طرفدار برجام» نداشته باشد…
نصری با بیان این که گر فردی با این مشخصات بتواند مذاکرات وین را در اسرع وقت به نتیجه برساند یا با اتکاء به دانش و تجربه خود دستاوردهای تیم مذاکرهکننده فعلی را حفظ کند، رئیسجمهور منتخب میتواند با فراخ بال بیشتر و چالشهای بسیار کمتری وقت و توان خود را به رفع معضلات و مسائل داخلی معطوف سازد، افزود: در واقع، در چنین شرایطی – یعنی در صورت احیا و حفظ برجام – خواهیم دید که در کنار لغو تحریمهای فعلی (از جمله تحریمهای نفتی)، بسیاری از محدودیتهای تنشآفرین سازمان ملل نیز – مثل محدودیتهای موشکی – طبق زمانبندی برجام تا دو سال اول برچیده میشود و تا پایان دولت اول رئیسی مکانیسم موسوم به «ماشه» منحل و پروندهٔ ایران از دستور کار شورای امنیت نیز خارج خواهد شد. در چنین شرایطی، دولت رئیسی در فرایند مذاکره با همسایگان و همچنین در تحکیم و بهبود روابط با منطقه و احیاناً در ایجاد یک «نظام امنیت جمعی جدید» نیز به مراتب اقبال بیشتری خواهد داشت. حال اینکه اگر تحریمها باقی بماند و کشور مجدداً درگیر شورای امنیت شود، ایران حتی در تعامل با منطقه و همسایگان نیز مجبور است از موضع بسیار ضعیفتری وارد میدان شود. در واقع، اگر وزیر امور خارجه بعدی رویکردی «ضد تحریم و طرفدار برجام» نداشته باشد، حتی رابطه راهبردی با چین و روسیه هم به شدت تحتالشعاع قرار خواهد گرفت. تشدید مسائل و بحرانهای داخلی هم که جای خود دارد!
نصری تاکید کرد : معتقدم در کنار اینها، وزیر امور خارجه بعدی باید توانایی مقابله با برنامهها و دسیسههای جریان ایرانستیز در آمریکا و اروپا را نیز داشته باشد. یعنی باید به خوبی به ظرافتهای نظام سیاسی و حقوقی آمریکا و کشورهای غربی تسلط داشته باشد، به سازوکارها و طرحهای کنگره و نقش نهادهای مختلف ایالات متحده کاملاً اشراف داشته باشد، لابیها و بازیگران متنفذ واشنگتن و پایتختهای اروپا را به خوبی بشناسد و بتواند برای مقابله با هجمههای تبلیغاتی و پروژهٔ امنیتیسازی – که با روی کار آمدن یک دولت اصولگرا در ایران قطعاً تشدید خواهد شد – به درستی از ظرفیتهای رسانههای بینالمللی، فورومهای جهانی و شبکههای اجتماعی بهرهبرداری کند. آقای ظریف در دوران زمامداری خود توانسته بود با تبحری مثالزدنی از تمام این ظرفیتها علیه غولهای روابط عمومی – و رقبای فعال و کارکشتهای مانند عادلالجبیر، نتانیاهو و بولتون – استفاده کند و اجازه ندهد «روایتسازی» در مورد ایران به صورت یکطرفه به انحصار جریان ایرانستیز درآید. ظریف حتی قادر بود با ورود به رسانههای آمریکا و بهرهگیری از شناختی که از افکار عمومی این کشور داشت، در فضای سیاست داخلی آمریکا نفوذ کند، توجه محافل آکادمیک و تخصصی را به مواضع بهحق و منافع ایران جلب کند و حتی سناتورهای ایرانستیزی مانند تام کاتن و منندز را در «زمین خودی» بی اعتبار سازد. او حتی میتوانست چند ساعت متوالی در مقابل تمام نمایندگان پارلمان اروپا بنشیند و یک تنه و فی البداهه به تمام پرسشهای چالشی و ابهامآفرینیهای آنها – نزد رسانههای بینالمللی – پاسخ دهد و از مواضع ایران – از جمله برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای کشور – دفاع کند. این مهارت باید در دولت بعدی نیز وجود داشته باشد. در غیر این صورت، لابی ایرانستیز و بنگاههای روابط عمومی خاص – با هدف گرفتن شخص آقای رئیسی و دولت اصولگرا – چنان بر آتش ایرانهراسی خواهند دمید و چنان برای تعامل با ایران «هزینه حیثیتی» و «هزینه سیاسی» ایجاد خواهند کرد که هیچ شرکت خصوصی، سرمایهگذار و سیاستمداری در غرب حاضر به نشستوبرخاست با همتایان ایرانی خود نباشد.
سیاست خارجی دولت بعدی باید بر توسعه و تقویت «قشر متوسط» و احقاق حقوق شهروندی مردم ایران متمرکز باشد
این کارشناس مسائل بین الملل در پاسخ به این سوال که شما از نظر کارشناسی به رییس جمهوری منتخب و فردی که به عنوان وزیرامور خارجه انتخاب می شود چه پیشنهادهایی دارید و فکر می کنید که باید بر روی چه حوزه هایی در عرصه دیپلماسی کشور تمرکز کنند؟ افزود :اول اینکه معتقدم سیاست خارجی دولت بعدی باید بر توسعه و تقویت «قشر متوسط» و احقاق حقوق شهروندی مردم ایران – به ویژه حق برخورداری از استاندارد بالای زندگی – متمرکز شود. نباید سیاست خارجی برای مردم هزینه ایجاد کند و باعث شود یک شهروند عادی منافع امنیتی و راهبردی کشور را در تضاد با منافع شخصی خود ببیند. در ایران، متاسفانه این تضاد در ذهن بسیاری از شهروندان در حال شکلگیری است و فراگیری آن آسیبهای امنیتی قابل ملاحظهای در پی خواهد داشت. دوم اینکه سیاست خارجی کشور باید حقایق و ویژگیهای عصر کنونی را به رسمیت بشناسد و مطابق آن مهرهچینی و سیاستگذاری کند . در واقع، باید به این حقیقت واقف شود که در دنیای درهمتنیده و پیچیدهای سیر میکنیم که در آن ظهور یک ویروس در یک بازار ماهیفروشان در گوشهای دورافتاده از چین میتواند در عرض چند هفته تمام کشورهای صنعتی جهان را برای سالها با بحرانهای بی سابقهٔ اقتصادی و اجتماعی مواجه سازد! در چنین دنیایی، حرکت به سمت انزوا و درونگرایی – ولو به اسم خودکفایی – نه تنها هیچ سنخیتی با واقعیت روز ندارد بلکه در عمل امکانپذیر نیست. لازمهٔ توسعه و قوی شدن در دنیای امروز «تعامل هوشمندانه» است!
سیاست خارجی ایران باید از میان چرخدندههای سیاست داخلی خلاص شود
نصری ادامه داد :سوم اینکه سیاست خارجی باید بازیگران نوین عصر کنونی و صحنهٔ بینالمللی را شناسایی کند و با لحاظ کردن آنها در محاسباتش برنامهریزی و خود را مجهز کند . امروز، یک توئیت از جانب مدیر شرکت «تسلا» در عرض چند دقیقه بر ارزش «رمزارز» در کُل جهان و جیب صدها میلیون انسان در کرهٔ زمین تاثیر میگذارد؛ و یک وبسایت مانند «آمازون» با تعریفِ شرایط خود برای کاربران (Terms and conditions) در عمل در حوزه تجارت بینالمللی – آن هم در مقیاس چند صد میلیارد دلاری – به جای پارلمانهای ملی قانونگذاری میکند! طبیعتاً، در چنین فضایی، درجا زدن و اصرار بر شیوههای سنتی و کهنهٔ زمامداری و سیاستورزی پاسخگوی منافع کشور و نیازهای نسل جوان نخواهد بود. چهارم اینکه سیاست خارجی ایران باید از میان چرخدندههای سیاست داخلی خلاص شود! بازیها و مانعتراشیهای سیاست داخلی در سالهای اخیر هزینهٔ هنگفتی به سیاست خارجی تحمیل کرده و ایران را از بسیاری از فرصتها محروم ساخته است. متاسفانه، در چند سال اخیر، جناح منتقد دولت – عمدتاً به دلایل سیاسی و انتخاباتی – کمر به کشتن برجام بست و حتی در برابر فشار حداکثری و جنگ اقتصادی تمام عیار دولت ترامپ عملاً پُشت دولت روحانی و وزیر امور خارجه را خالی کرد! این شیوه سیاستورزی حداقل برای کشوری با ویژگیهای ایران – و در منطقه پر مخاطرهٔ آسیای غربی – قابل تداوم نیست. دولت بعدی باید این روند را اصلاح کند، از تمام ظرفیتها در حوزه سیاست خارجی استفاده کند و از این طریق بسیاری از قابلیتهای معطلمانده را احیا کند .
مخاطب سیاست خارجی نباید فقط یک قشر خاص و مستمعان یک گفتمان و یک ایدئولوژی خاص باشند
نصری با تاکید بر این که سیاست خارجی کشور باید رابطه تنگاتنگی با محیط دانشگاه و اندیشکدههای بومی داشته باشد، افزود : یکی از مزایای آمریکا و حتی کشوری مانند فرانسه این است که در آنها پیوند نزدیکی بین دستگاه دیپلماسی رسمی و محفل آکادمیک و اندیشکدههای پیرامونی برقرار است و به همین خاطر نیز تصمیمگیران این حوزه همواره از طیف گستردهای از ایدهها و تحلیلها بهرهمند میشوند. در واقع، گویی هزاران متخصص و کارشناس مستقل – ولو با نیات و برنامههای خاص خود – به صورت پیوسته نکته نظرات و تحلیلهای خود را به دستگاه دیپلماسی منتقل میکنند. در ایران چنین پیوندی و رابطهای آنطور که شایسته است برقرار نیست. معتقدم بسط دایره سیاست خارجی و ایجاد چنین پیوندهایی میتواند دامنهٔ گزینههای دولت را افزایش دهد و به فرایند تصمیمسازی کمک کند. آخر اینکه معتقدم مخاطب سیاست خارجی نباید فقط یک قشر خاص و مستمعان یک گفتمان و یک ایدئولوژی خاص باشند! به بیان دیگر، دولت بعدی باید تلاش کند با زبانی غیر از زبان «مخاطب ایدئولوژیک» سیاست خارجیاش را برای عموم مردم تشریح و تبیین کند . به عنوان مثال، قطعاً استفاده از کلیدواژههای دینی، شعارهای انقلابی و توجیهات ایدئولوژیک برای تبیین چرایی حضور مستشاری ایران در سوریه برای قشری از مردم کافی و جذاب است. اما حقیقت این است که قشر قابل ملاحظهای از مردم نیز با این مفاهیم ارتباط برقرار نمیکند و طبیعتاً ضرورت و عملگرایی مستتر در برخی سیاستها را نیز درک نمیکنند. معتقدم لازم است ارتباط میان کارگزاران دولت و مردم به گونهای باشد که اکثریت قاطع احساس کند سیاست خارجی کشور صرفاً در خدمت تأمین اهداف ایدئولوژیک نیست بلکه مستقیم منافع، حقوق و معیشت آنها را نیز در نظر دارد.
این کارشناس ارشد مسائل بین الملل در پاسخ به این سوال که شما چه فرد و یا افرادی را به عنوان گزینه های پیشنهادی به رییس جمهور منتخب برای سکانداری وزارت خارجه پیشنهاد می دهید؟گفت :معتقدم بهتر است وزیر بعدی از کادر مجرب، کارشناس، با سابقه و برخاسته از «وزارت امور خارجه» باشد. وزیر امور خارجه باید «متخصص» باشد و با چالشهای فعلی دستوپنجه نرم کرده باشد تا بتواند در امتداد آن با چالشهای بعدی مقابله کند. معتقدم ملاحظات سیاسی و جناحی و حتی حساسیتهای برساختهٔ چند سال اخیر نسبت به برخی افراد متخصص و متعهد نباید به هیچ عنوان معیار انتخاب باشد.