پریسا مصلح؛

معماری در عصر اینستاگرام و هوش مصنوعی: طراحی برای دیده‌شدن یا زیستن؟

به گزارش پردیس امروز ، پریسا مصلح در یادداشتی نوشت: در دهه‌های گذشته، معماری بیش از هر چیز با «زیستن» تعریف می‌شد؛ با کیفیت فضا، نسبت انسان با محیط، نور، صدا، مقیاس و تجربه‌ای که در طول زمان شکل می‌گرفت. اما امروز، در سکوتی آرام و بی‌سروصدا، معماری وارد دوره‌ای شده که شاید بتوان آن را عصر «دیده‌شدن» نامید؛ عصری که در آن تصویر، قاب، اسکرول و الگوریتم، به‌اندازه‌ی سازه و پلان و مقطع تعیین‌کننده شده‌اند. این تغییر، نه ناگهانی بوده و نه تصادفی. شبکه‌های اجتماعی، به‌ویژه اینستاگرام، به‌تدریج منطق تازه‌ای را به معماری تحمیل کرده‌اند؛ منطقی که حالا با ورود هوش مصنوعی، عمیق‌تر، سریع‌تر و گاهی نگران‌کننده‌تر شده است.

اینستاگرام معماری را به تصویر تقلیل نداد، بلکه آن را به «لحظه» فروکاست. پروژه‌ای موفق تلقی می‌شود که در یک فریم، در یک زاویه خاص، در نوری کنترل‌شده، بتواند توجه مخاطب را در کمتر از چند ثانیه جلب کند. در چنین فضایی، معماری‌ای که نیاز به زمان دارد تا فهم شود، معماری‌ای که کیفیتش در استفاده‌ی روزمره و فرسایش تدریجی معنا پیدا می‌کند، عملاً شانس کمتری برای دیده‌شدن دارد. اینجاست که فرم‌ها اغراق‌آمیزتر می‌شوند، رنگ‌ها جسورانه‌تر، و جزئیاتی برجسته می‌شوند که بیشتر برای دوربین طراحی شده‌اند تا برای بدن انسان.

ورود هوش مصنوعی این روند را نه‌تنها متوقف نکرده، بلکه آن را هوشمندانه‌تر کرده است. امروز ابزارهایی وجود دارند که می‌توانند پیش‌بینی کنند کدام تصویر از یک پروژه بیشترین تعامل را می‌گیرد، چه زاویه‌ای بیشتر لایک می‌شود، چه رنگی در فید مخاطب بیشتر مکث ایجاد می‌کند و حتی چه نوع فرمی شانس وایرال‌شدن دارد. معمار یا دفتر معماری، آگاهانه یا ناآگاهانه، وارد بازی‌ای شده که در آن «الگوریتم» یکی از کارفرماهای پنهان است. تصمیم‌ها دیگر فقط بر اساس سایت، اقلیم یا عملکرد گرفته نمی‌شوند؛ بلکه این پرسش هم در ذهن طراح وجود دارد که آیا این پروژه، در فضای دیجیتال هم کار می‌کند یا نه.

مسئله زمانی پیچیده‌تر می‌شود که هوش مصنوعی از مرحله‌ی تحلیل فراتر می‌رود و وارد تولید می‌شود. رندرهایی که نه‌فقط واقعیت، بلکه نسخه‌ای اغراق‌شده و ایده‌آل‌شده از واقعیت را نمایش می‌دهند، انتظارات مخاطب و حتی کارفرما را تغییر داده‌اند. فاصله‌ی میان آنچه ساخته می‌شود و آنچه دیده می‌شود، بیشتر از همیشه است. در این میان، تجربه‌ی واقعی فضا، لمس متریال، شنیدن صداها و زندگی‌کردن در بنا، به حاشیه می‌رود و جای خود را به تجربه‌ای بصری و سریع می‌دهد.

اما آیا این روند الزاماً منفی است؟ پاسخ ساده‌ای وجود ندارد. از یک‌سو، این فضا فرصتی بی‌سابقه برای دیده‌شدن معماران جوان، دفاتر کوچک و ایده‌های نو فراهم کرده است. دیگر لازم نیست در ساختارهای سنتی و بسته‌ی حرفه‌ای رشد کنی تا کارت دیده شود. یک پروژه‌ی خلاقانه می‌تواند مسیر حرفه‌ای یک معمار را تغییر دهد. از سوی دیگر، خطر همگن‌شدن سلیقه، تکرار فرم‌ها و تولید معماری‌هایی که بیشتر شبیه هم هستند تا پاسخ‌گوی بستر و فرهنگ خود، کاملاً جدی است.

پرسش اصلی اینجاست: وقتی معماری برای دیده‌شدن طراحی می‌شود، چه چیزی را از دست می‌دهد؟ شاید پاسخ، همان چیزی باشد که در اسکرول‌های سریع گم می‌شود: زمان. معماری خوب، نیاز به زمان دارد؛ برای فهم، برای استفاده، برای زندگی. اما منطق شبکه‌های اجتماعی و هوش مصنوعی، منطق سرعت است. در این منطق، پروژه‌ای که بلافاصله تأثیر نگذارد، حذف می‌شود. این تضاد، چالشی است که معماران امروز ناگزیرند با آن روبه‌رو شوند.

شاید مسئله، انتخاب میان «دیده‌شدن» و «زیستن» نباشد، بلکه یافتن تعادلی نادر و دشوار میان این دو باشد. معماری‌ای که هم بتواند در قاب دیجیتال معنا داشته باشد و هم در تجربه‌ی واقعی، کیفیت خود را حفظ کند. هوش مصنوعی، اگر آگاهانه و انتقادی استفاده شود، می‌تواند ابزار تحلیل و بهبود باشد، نه صرفاً ماشین تولید تصویر. اما اگر بی‌تأمل پذیرفته شود، خطر آن وجود دارد که معماری به شاخه‌ای از تولید محتوا تقلیل پیدا کند.

در نهایت، شاید مهم‌ترین وظیفه‌ی معمار در عصر اینستاگرام و هوش مصنوعی، نه رقابت با الگوریتم، بلکه مقاومت در برابر ساده‌سازی افراطی باشد؛ دفاع از تجربه‌ای که قابل اسکرین‌شات گرفتن نیست، اما قابل زندگی‌کردن است. معماری، اگر قرار است آینده‌ای داشته باشد، باید دوباره یادمان بیاورد که فضا فقط برای دیده‌شدن نیست؛ برای ماندن، زیستن و خاطره‌ساختن است.

بر چسب ها

اخبار مرتبط

چند رسانه ای

آخرین اخبار