احمد زیدآبادی نویسنده و تحلیلگر در روزنامه هم میهن نوشت: وزیران خارجۀ جمهوری اسلامی و عربستان سعودی قرار است امروز در پکن دیدار و گفتگو کنند. دیدارِ رودرروی وزیران خارجۀ دو کشور پس از سالها قطع ارتباطِ بینِ آنها، به خودی خود مهم است، اما مهمتر از آن مکانی است که برای این دیدار در نظر گرفته شده است.
اینکه چین میزبانی وزیران خارجۀ ایران و عربستان را به عهده گرفته است، نشانگر ارادۀ این کشور برای کمک به عادیسازی رابطۀ تهران و ریاض است. ظاهراً چینیها میدانند که بدون میانجیگری مداوم و مؤثر آنها، روند عادیسازی رابطه، شانس بالایی برای موفقیت ندارد و از همینرو، در صدد برآمدهاند تا مرحلۀ نهایی کار، از اهرمهای تشویقی و تنبیهی احتمالی در برابر دو کشور استفاده کنند.
چینیها قاعدتاً از تأثیرگذاری دولت اسرائیل و برخی محافل حزب جمهوریخواه آمریکا بر ارادۀ سعودیها برای عادیسازی رابطهشان با تهران نگرانیهایی دارند، اما نگرانی عمدۀ آنها مربوط به محافلی در داخل ایران است.
اسرائیل و متحدانش در کنگرۀ آمریکا، عادیسازی رابطۀ عربستان با جمهوری اسلامی را حرکتی در جهتِ خلافِ سیاست منزویسازیِ تهران در سطوح منطقهای و جهانی میدانند و به همین دلیل، از اعمال فشارهای پیدا و پنهان علیه سعودیها برای توقف این روند خودداری نمیکنند.
با اینهمه، چینیها آگاهند که اگر در ریاض، ارادهای برای تصمیمگیری دربارۀ حل یک معضل داخلی یا خارجی شکل گیرد، سعودیها بهدلیل ساخت سیاسی اقتدارگرایانۀ خود، در تصمیمگیری و اجرای تصمیمشان، قاطعانه عمل میکنند.
نسبت به جمهوری اسلامی، اما ظاهراً چنین نگاهی وجود ندارد. طی دهههای گذشته، اقتدار سیاسیِ دولت ایران بیش از حد متعارف، در بین نهادهای رسمی و نیمهرسمی، پراکنده و تجزیه شده و حتی میتوان گفت در مواردی خصلت ملوکالطوایفی به خود گرفته است. همین خصوصیت، تصمیمگیری روشن و قاطع را در جمهوری اسلامی به امری بسیار کُند و پرپیچوخم و دشوار تبدیل و در عین حال اجرای تصمیمات را همراه با تردید دائمی کرده است.
در مورد حمایت از عادیسازی رابطه با عربستان، البته در بین نهادها و محافل و افراد ذینفوذ در جمهوری اسلامی، نوعی اجماعنظر دیده میشود، اما احتمال اینکه این اجماع، ناشی از میانجیگری چینیها باشد، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. در واقع اگر چینیها پای خود را از این ماجرا بیرون بکشند و تمام کار را به دو کشور واگذار کنند، چهبسا با آشکار شدن تبعات و پیامدهای منطقهای و جهانی عادیسازی رابطه با سعودیها، نیروهای موسوم به «سوپرانقلابی» در جمهوری اسلامی به مقابله با روند عادیسازی برخیزند و با انواع بحرانآفرینیها آن را عقیم و خنثی سازند.
کاملاً آشکار است که عادیسازی رابطه با عربستان به معنای تغییر و تحولاتی در مواضع تهران در برابر جنگ داخلی یمن، مسئلۀ بحرین، بحران لبنان و سوریه و عراق است که بهتدریج آثار و عوارض خود را نشان خواهد داد.
در داخل ایران، اما هیچ نوع زمینهسازی تبلیغاتی و حتی ارائۀ تحلیل واقعبینانهای در سطح رسمی نسبت به پیامدهای عادیسازی رابطه با سعودیها دیده نمیشود و حتی به عکس، برقراری رابطۀ مجدد با ریاض بهعنوان اقدامی ضدآمریکایی و ورود عربستان به «کمپ ضد غربی» تفسیر میشود.
این رویکرد قاعدتاً سعودیها و بیش از آنها، چینیها را نگران میکند، زیرا هنگامی که آثار و عواقب عادیسازی خود را نشان دهد، این نوع رویکردها میتواند بهصورت سدی در مقابل آن عمل کند.
چینیها تاکنون به روشنترین شکل ممکن اعلام کردهاند که سیاستشان در منطقۀ خاورمیانه و خلیجفارس، صرفاً کمک به تحکیم صلح و ثبات و آشتی و همراه با احترام به منافع تمام کشورهای آن است و علیه هیچ قدرت و بلوک جهانی دیگری هم نیست. طرحِ امنیت منطقهای چینیها نیز بر همین سیاست تأکید میکند؛ سیاستی که در بیانیۀ مشترک شی جین پینگ و سیدابراهیم رئیسی نیز به روشنی بازتاب یافته بود.
از نگاه چینیها، عادیسازی رابطۀ ایران و چین، سرآغاز حلوفصل بحرانهای خاورمیانه با ابزار دیپلماتیک و روشهای آشتیجویانه است و آنها ظاهراً سخت مراقباند که این روند در هیچکدام از مراحل خود با مانع جدی روبهرو نشود. به همین علت نیز میزبانی نخستین دیدار وزیران خارجۀ ایران و عربستان را در دوران اخیر به عهده گرفتهاند.